loading...

Content extracted from http://rangel.blog.ir/rss/

بازدید : 99
شنبه 1 فروردين 1399 زمان : 2:39

سلام بهار خاتون!
سلام رستاخیزِ طبیعت!
سلام ماه رویِ زیبا!
سلام کیابیایِ گیتی!
خوش آمدی، صفا آوردی، یک بغل غنچه با خود به همراه داری که!..
زیبایِ‌من، بهارِ من، به زندگی‌ام خوش آمدی!..
خوب شد که آمدی،‌‌‌ای امیدِ قلب‌های نا امید!..
ای فرستاده‌ی خدا،‌‌‌ای فرشته‌یِ مهربانی!..
بگذار کمی‌تو را به آغوش بکشم و عطر تنت را به مشام برسانم!..
آخر از وقتی که آمدی، همه جا را غرقِ شادی و سرور کردی!
هیچ کس سر از پا نمی‌شناسد. همه با هم در جدل هستند تا تورا مهمانِ خانه‌شان کنند!
آخر تو بعد از کلی مشکل و بغرنجِ به زندگی‌مان باز گشتی!..
راستش را بگویم: از همان آغازِ زمستان، از همان دی ماه، منتظرِ آمدنت بودم!
آخر من خشکیدگی گل را نمی‌پسندم، دوست ندارم برگ‌های درختان فرو بریزد!
اصلا حالِ دیگری دارد، لحظه‌ی آمدنت که فرا می‌رسد، اولین چیزی که ندای آمدنت را می‌دهد، گل‌هایِ شقایق هستند!
با شادی غنچه می‌کنند وتو با موسمِ زیبایت آن‌ها را نوازش می‌کنی.
جانانِ من!
از این حرف‌ها گذشته، چه برای‌مان آورده ای؟
نمی‌دانم، خبر داری یانه!
از وقتی که تو رفتی، کمتر خندیدیم! کمتر قلب‌مان خوشحال شد!
اما دیگر غم‌ها را از قلب‌مان می‌زادییم!
چون، بهار خاتون آمده! و یک سبد گلِ معطر باخود پیشکشِ وجودمان خواهد کرد!

استفاده مفید از قرنطینه
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 69
  • بازدید کلی : 1694
  • کدهای اختصاصی